Level 12
Level 14
62 words 0 ignored
Ready to learn
Ready to review
Ignore words
Check the boxes below to ignore/unignore words, then click save at the bottom. Ignored words will never appear in any learning session.
Ignore?
eccentric
عجیب، غیر عادی، نامتعارف --- هم مرکز نبودن ، گریزنده از مرکز،بیرون از مرکز
frequently
غالبا، بارها، مکررا، به کرات
observed
مشاهده شده
enthusiastic
مشتاق، علاقه مند
enduring
پایدار، متحمل، سرسخت، شکیبا
unconventional
غیرمتعارف
adept
زبر دست ،ماهر،استاد،مرد زبردست
scientific thinking
تفکر علمی
institutionalized
نهادینه - نهادینه شده
artifact
محصول مصنوعى ،مصنوع
oversight
اشتباه نظرى ،سهو،از نظر افتادگى
renown
شهرت، اشتهار، آوازه
advent
ظهور
trust
اطمینان، اعتماد کردن
raise
بالابردن ،ترقى دادن --- تولید کردن ،بنا کردن، پروراندن --- زنده کردن، برانگیختن ،تحریک کردن، بیدار کردن --- از بین بردن ،دفع کردن --- اضافه حقوق
resent
رنجیدن، اظهار رنجش کردن
procure
به دست آوردن - خریدن --- کسی را به انجام کاری قانع کردن
monotonous
یکنواخت ،خسته کننده
notify
اعلام کردن، آگاه ساختن، آگاهی دادن
on account of
به دلیل- به علت
dispersal
تفرقه ،گسترش ،پراکندگى
flavor
مزه وبو،طعم ،مزه دار کردن ،خوش مزه کردن ،چاشنى زدن به ،معطرکردن
penchant
میل شدید،علاقه ،ذوق ،میل وافر،امادگى
rumor
rumour -شایعه ،شایعه گفتن و یا پخش کردن
participate
سهیم شدن در،شریک شدن --- شرکت کردن -- دخالت کردن
attain
رسیدن، دست یافتن
placid
متین، آرام
invoke
احضار کردن ،دعا کردن به ،طلب کردن ،بالتماس خواستن
serenity
ارامش ،بى سر وصدایى ،صافى ،صفا،وقار
frenzied
دیوانه وار، شوریده، آشفته
uproarious
پرغوغا،پرصدا،پر همهمه ،پرسروصدا
skyrocket
به سرعت بالا رفتن، ازدیاد سریع قیمت و ... --- موشک هوایی
soothing
تسکین دهنده، آرام بخش
sporadic
پراکنده
dweller
مقیم - ساکن
worse
بدتر - وخیم تر --- بدتری
mediator
واسطه ،میانجى ،دلال
resident
ساکن ،مقیم ،مستقر
counterpart
همتا --- همکار، شریک --- نقطه مقابل ،قرین --- رونوشت
rival
رقیب - حریف
adopt
به فرزندی پذیرفتن
handicapped
معلول ناتوان
reluctant
بی میل ، مخالف
insufficient
ناکافی - نا رسا
benevolent
خیر اندیش، نیک خواه
fallacious
مغالطه آمیز، سفسطه آمیز
enhance
بالا بردن، افزودن --- بهبود دادن
propel
به جلو راندن ،سوق دادن ،بردن ،حرکت دادن
salvage
از خطر نابودی نجات دادن -- بازیافت
initiate
آغاز کردن، راه انداختن
catastrophe
عاقبت داستان ،مصیبت ،بلاى ناگهانى ،فاجعه
victim
تلفات، قربانى ،طعمه --- حریف ضعیف( کشتى)--- دستخوش --- شکار،هدف
innovation
ابداع، نوآوری، ابتکار
conciliation
مصالحه ،اشتى --- تصفیه --- تسکین
lavishness
ولخرجى ،اسراف --- فراوانی، وفور
altruism
بشردوستی، نوع پرستی، غیرپرستی
medieval
قرون وسطی- قرون وسطایی
autobiography
خود زندگی نامه: نگارش شرح زندگی شخصی بوسیله ی خود او
compromise
توافق، مصالحه کردن، سازش
negate
خنثى کردن ،بلا اثر کردن--- نفی کرد --- مفنی کردن
manipulate
ماهرانه عمل کردن ، دستکاری کردن ، مهارت به خرج دادن
demonstrate
نشان دادن، ثابت کردن --- تظاهرات کرذن